به اولین نقل این داستان از تاریخ طبری میپردازیم:

حَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ شَبَّةَ، قَال : حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ عنْ عَلِی بْنِ مُجَاهِدٍ، عن ْحَنَشِ بْنِ مَالِک،ٍقَال: غَزَا سَعِیدُ بْنُ الْعَاصِ مِنَ الْکُوفَةِ سَنَةَ ثَلاثِینَ یُرِیدُخُرَاسَانَ، وَمَعَهُ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَنَا س مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اله ص، ""ومَعَهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ ""وعَبْدُ الهَّ بْنُ عَبَّاسٍ وعبد اله ابن عُمَرَ وَعَبْدُ الهَّ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ وَعَبْدُ الهَّ بْنُ ال زبَیْرِ، وَخَرَجَ عَبْدُ الهَّ ابن عَامِرٍ مِنَ الْبَصْرَةِ یُرِیدُ.

تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبوجعفر  جلد : 4  صفحه : 269

ترجمه:

حنش بن مالک گوید: سعید بن عاص به سال سى ام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد حذیفة بن یمان و کسانى از یاران پیمبر خدا صلى الله علیه و سلم با وى بودند حسن و حسین و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمرو عمرو بن عاص و عبد الله بن زبیر نیز با وى بودند. عبد الله بن عامر نیز به آهنگ خراسان از بصره در آمد و از سعید پیشى گرفت و در ابر شهر منزل کرد.).(تاریخ‏ طبری/ترجمه پاینده،ج‏5،ص:2116)

در بین راویان این داستان نام علی بن مجاهد به چشم میخورد حال او کیست؟:

تضعیفات شدید علمای اهل سنت برای این شخص:

علی بن مجاهد بن مسلم القاضی الکابلی بضم الموحدة وتخفیف اللام متروک من التاسعة ولیس فی شیوخ أحمد أضعف منه مات بعد الثمانین

تقریب التهذیب ، ج1 ص405، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الرشید - سوریا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمد عوامة

وقال صالح بن محمد سمعت یحیى بن معین سئل عن علی بن مجاهد فقال کان یضع الحدیث وکان صنف کتاب المغازی فکان یضع للکل إسنادا . وقال أبو حاتم سمعت محمد بن مهران یقول قال یحیى بن الضریس علی بن مجاهد کذاب.

تهذیب التهذیب ، ج7 ص330، اسم المؤلف:  أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى

علی بن مجاهد الکابلی أبو مجاهد قال یحیى بن الضریس هو کذاب 

الضعفاء والمتروکین، ج2 ص198،  رقم: 2398، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الله القاضی.

علی بن مجاهد الکابلی حدثنا أحمد بن على قال سألت أبا غسان زنج عن على بن مجاهد الکابلی فقال ترکته ولم یرضه

الضعفاء الکبیر ، ج3 ص252، اسم المؤلف:  أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقیلی ، دار النشر : دار المکتبة العلمیة - بیروت - 1404هـ - 1984م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد المعطی أمین قلعجی.

راوی دیگر حنش بن مالک است حال بهتر است به او نیز بپردازیم:

وی مجهول است و اصلا معلوم نیست کیست و همه ما میدانیم اگر روایتی، راوی آن مجهول باشد آن روایت از درجه اعتبار ساقط است.

نتیجه: این داستان طبق نقل طبری یک راوی مجهول داشت و یک راوی کذاب و متروک.

پس نقل طبری درباره این موضوع نزد اهل سنت هم بی اعتبار است

اما به این روایت دقیقا باهمون راویان در همون کتاب نگاه کنید:

وَحَدَّثَنِی عُمَرُ بْنُ شَبَّةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ مُجَاهِدٍ، عَنْ حَنَشِ بْنِ مَالِکٍ التَّغْلِبِیِّ، قَالَ: غَزَا سَعِیدٌ سَنَةَ ثَلاثِینَ، فَأَتَى جُرْجَانَ وَطَبَرِسْتَانَ، مَعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَبَّاسِ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ وَابْنُ اُّبَیْرِ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، فَحَدَّثَنِی عِلْجٌ کَانَ یَخْدُمُهُمْ قال: کنت أتیتهم بِالسُّفْرَةِ، فَإِذَا أَکَلُوا أَمَرُونِی فَنَفَضْتُهَا وَعَلَّقْتُهَا، فَإِذَا أَمْسَوْا أَعْطُونِی بَاقِیَةً قَالَ: وَهَلَکَ مَعَ سَعِیدِ بن العاص محمد بن الحکم ابن أَبِی عَقِیلٍ الثَّقَفِیُّ، جَدُّ یُوسُفَ بْنِ عُمَرَ، فَقَالَ یُوسُفُ لِقَحْذَمٍ: یَا قَحْذَمُ، أَتَدْرِی أَیْنَ مَاتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَکَمِ؟ قَالَ: نَعَمْ، اسْتُشْهِدَ معَ سَعِیدِ بْنِ الْعَاص بطَبَرِسْتَانَ، قَالَ: لا، مَاتَ بِهَا وَهُوَ مَعَ سَعِیدٍ، ثُمَّ قَفَلَ سَعِیدٌ إِلَى الْکُوفَةِ، فَمَدَحَهُ کَعْبُ بْنُ جُعَیْلٍ،

تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر  جلد : 4  صفحه : 270

روایت درباره همراهان سعید بن عاص صحبت میکند در روایت قبل نیز همینگونه بود

ترجمه؛ حنش بن مالک تغلبى گوید: سعید به سال سی ام آهنگ غزا کرد و سوى گرگان و طبرستان رفت. عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمرو بن زبیر و عبد الله بن عمرو بن عاص با وى بودند کافرى که خدمت آنها می‏کرده بود به من گفت: سفره را پیش آنها می‏بردم و چون می‏خوردند به من دستور میدادند که آنرا میتکاندم و می آویختم و چون شب می‏شد باقیمانده را به من می‏دادند. گوید: محمد بن حکم بن ابى عقیل ثقفى جد یوسف بن عمرو که همراه سعید بن عاص بود کشته شد و یوسف به قحدم گفت: قحدم! میدانى محمد بن حکم کجات درگذشت گفت: آرى با سعید بن عاص در طبرستان به شهادت رسید گفت: نه، همراه سعید بود و آنجا درگذشت. آنگاه 

سعید به کوفه باز آمد(تاریخ‏ طبری/ترجمه پاینده،ج‏5،ص:2117)

نکته: در روایت قبلی تاریخ طبری با همان سلسله راوی ها اسمی از حسنین (علیهما السلام) به عنوان همراهان سعید بن عاص نیامده !!

یعنی آن اسامی بعداً اضافه شدن به روایت قبلی و روایت قبل دستکاری شده و بعداً اسم حسنین بهش اضافه شده .

اما چرا دستکاری شده؟

زیرا در اواخر بنی امیه طبرستان به مرکز تشیع تبدیل شده بود و آنها قصد داشتن با وارد کردن اسم اهل بیت در این روایات مردم طبرستان را نسبت به اهل بیت علیهم السلام بدبین کنن!

نتیجه بحث تا اینجا:

۱- ضعف سندی داشت یک راوی مجهول و یک راوی متروک و کذاب

۲- این روایات بعداً به دلایل ی دستکاری شد.

 

بعداز رد نقل طبری به رد نقل فتوح البلدان میرسیم:

به عین متن بلاذری در کتاب فتوح البلدان دقت کنید:

متن عربی:

قالوا: ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعید بن العاصی بن سعید بن العاصی ابن أمیة الکوفة فى سنة تسع و عشرین فکتب مرزبان طوس إلیه والى عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس و هو على البصرة یدعوهما إلى خراسان على أن یملکه علیها أیهما غلب و ظفر فخرج ابن عامر یریدها و خرج سعید فسبقه ابن عامر فغزا سعید طبرستان، و معه فى غزاته فیما یقال الحسن و الحسین ابنا على بن أبى طالب علیهم السلام، و قیل أیضا أن سعیدا غزا طبرستان بغیر کتان أتاه من أحد و قصد إلیها من الکوفة و الله أعلم.)

فتوح البلدان ص467 چاپ موسسه المعارف بیروت

ترجمه:

گویند: عثمان بن عفان سعید بن عاصى بن سعید بن عاصى بن امیه را در سال بیست و نه بر کوفه ولایت داد و مرزبان طوس به او و به عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعة بن حبیب بن عبد شمس والى بصره نامه نوشت و ایشان را به خراسان دعوت کرد که هر یک غالب و پیروز شود خراسان را به تصرف او دهد.

ابن عامر به قصد آن دیار رهسپار شد و سعید نیز برفت ولى ابن عامر بر او پیشى گرفت و سعید به غزاى طبرستان رفت. می گویندکه حسن و حسین و پسر على بن ابى طالب علیهم السلام در این جنگ با وى همراه بودند به قولى سعید بى آنکه از کسى فرمانى دریافت کند، از کوفه به قصد جنگ طبرستان رفت و الله اعلم. ‏

فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره ، چ اول، 1337ش. 

ایرادهای وارد بر این روایت:

۱- همانطور که می بینید بلاذری گفته قالوا و هیچ سلسله راوی ارائه نداده و روایتی که سلسله راوی نداشته باشد مرسل فاقد هر گونه اعتبار علمی است.

۲- همچنین بلاذری با نگاشتن کلمه والله اعلم» ثابت کرده که خودش به هیچ وجه از صحت این مطلب مطمئن نبوده و تنها آن را به عنوان یک مسئله غیر قطعی نقل کرده است ‼️

نکته: در کتاب زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما هم از فتوح البلدان بلاذری نقل کرده و در پاورقی خودش توضیح داده است

 

در تاریخ جرجان نوشته حمزه السهمی ج1 ص 48 نیز این داستان را از شخص مجهولی بنام :عباس بْن عَبْد الرَّحْمَنِ المروزی نقل کرده است

نقد: بدون شک روایتی با راوی مجهول فاقد روایت است

نتیجه: تمام روایاتی که در کتب تاریخی به این داستان اشاره کرده اند فاقد اعتبار و به عبارتی دیگر تنها افسانه ای جعلی میباشد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها